در باب رویا


من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

همه مردم با اندیشیدن به گذشته‌ها ، گذشته‌های به اکنون آمده را تغییر می‌دهند. اما این تغییر به دو صورت واقع می‌شود؛ چرا که مردم از اساس، به دو گونه‌اند.

افراد ِ یک گروه ، هنگام اندیشیدن به لحظه‌های منحصر از گذشته، آن لحظه‌ها را شناسایی می‌کنند، باز می‌یابند، و با اراده و تکیه بر تجارب و شناخت ِ حال خویش، آنها را دیگرگون می‌کنند و مطلوب؛ یعنی به آن صورت در می‌آورند که " ای کاش به آن صورت واقع شده بود " . در این حال ، آنها هشیارانه و بی خود فریبی ، گذشته‌ها را نوسازی می‌کنند ، و خوب می‌دانند که گذشته به صورتی که اینک آن را باز می‌سازند اتفاق نیفتاده است؛ یعنی واقعیت‌ها را واقع‌بینانه و درست حس می کنند. اما به یاری ِ آرزو، آن را دستکاری می‌کنند. به این ترتیب، در ذهن ِ این گروه از انسان‌ها، گذشته، به دو صورت رُخ می‌کند: یکی آنگونه که واقع شده، و دیگر آنگونه که ای کاش واقع می‌شد و این عینا حکایت صیادی است که به شکاری بزرگ رفته، تبر انداخته، خطا کرده و شکار را گریزانده است. صیاد، به هنگام نوسازی این واقعه در ذهن، ار یک سو صحنه‌ای را باز می‌سازد که در آن، تیر از چله کمان رها شده و بر شکار ننشسته و حالی کمان ِ خالی در دست ِ صیاد مانده است و حسرت بر دل ِ او و از سوی دیگر صحنه ای را می آفریند که در آن دقت بسیار کرده، شتاب زدگی نشان نداده، مهارت و تسلط خویش را به کار گرفته، خطا نکرده، و تیر و شکار هر دو را انداخته  است؛ حال، صیاد شادمانه و مغرور بر بالای شکار تنومند خود ایستاده، خوراک ِزمستان ِ فرزندان خویش را تدارک دیده و حکایت ها دارد که برای سایر صیادتان بگوید .

گروه دوم اما بر خلاف گروه نخست، به هنگام سفر به گذشته ها، تصویرهای نادلخواه را به کلی حذف می کنند و تصویرهای یکسره دلخواه به جای آن می‌نشانند. برای آنان فقط یک گذشته وجود دارد، و آن، گونه یی ست رویایی و عالی اما کذب.

ملا مي‌گفت: البته بسياري از ما تدريجا ازشكل اول دور ميشويم و به شكل دوم نزديك.چرا كه زيستن رويايي باشكل دوم بسيار لذت بخش است.و درعين حال ساييدگي حافظه و تداخل تصويرها ، راه را برآن كه ما دقيقا آن دوتصوير واقعي و خيالي را در کنار هم تفكيك شده نگه داريم ميبندد.گرچه باز هم مرزهای بین دو گروه استوار بر جای ميماند..یعنی گروه دوم به هنگام سير درگذشته ها ، اشكال واقعي را جاهلانه و بيمارانه به كلي حذف ميكنند، آنگونه که ما آنچه را که بر لوحی نوشته‌ایم پاک کنیم تا به جای آن چیزی دیگر و دلخواه را بنویسیم و نوشته نخستین را از بن از یاد ببریم. لکن گروه اول چنین نیست. گروه دوم اصولا شکل واقعی حوادث نامطلوب را باور نميكند و مطمئن است که گذشته تنها و تنها به همان صوذتی اتفاق افتاذه که ايشان توهم ميكنند. افراد این گروه اگر در مباحثه‌ای نتوانند از پس حریف برآیند، در وهم خویشتن را از پس حریفْ برآمده حس می‌کنند و مکالمات را به گوه‌ای باز می‌سازند که غلبه بر حریف، محتوم باشد. ذهن افراد این گروه به ایشان دروغ می‌گوید و ایشان نیز، لاجرم، به مردمان دروغ می‌گویند، و وهم ِ خلاف، شایع ِ مقبول می‌شود و احلام جای اعمال را می‌گیرد و این حکایت کشتی‌گیری است که در دیاری غریب، به مسابقه رفت و زمین خورد و چون باز آمد از غلبه خویش بر حریفان بسیار سخن‌ها گفت و چون قضیه بر ملا شد و او را به محکمه خواندند، قسم یاد کرد که در تمامی مسابقات فاتح بوده است و همگی مردمان دیار غریب نیز بر این گواهی خواهند داد. یعنی آن پهلوان درمانده، در مرحله اسقاط ِ از واقعیت بود و خود به خود، مهجور ماندن از حقیقت. 

فرق گروه دوم با گروه اول در همان «اي‌كاش» است...ميل هشيارانه به جبران... و همين اي كاش است كه راه را به جانب اصلاح مي‌برد و رستگاري و بلوغ انديشگي و فرق است ميان حسرت و ميل به جبران ، چرا كه ميل به جبران، قرين توبه است ، و توبه بازسازي روح است در محضرحق.

...

ملّا محمّد پیوسته می‌گفت: « ... لازمه‌ی شنا در رویا، داشتن گذشته‌ای‌ست چون دریا؛ عمیق و خیال‌انگیز و پرصدف؛ گذشته‌ای که در آن آدمی در موضع ِ فعّال- و نه منفعل- اقدام کرده باشد و اقداماتش تأثیرگذار بوده باشد ...»

--

از: مردی در تبعید ابدی / نادر ابراهیمی

پی‌نوشت ۱: اینکه آدم دوستی داشته باشه که عیدی‌های خوب (مثلا همین کتاب) ازش بگیره، خیلی جای شکر داره.

پی‌نوشت ۲: دارم فکر می‌کنم حالت سوم نداره واقعا؟!؟  :-؟



نظرات شما عزیزان:

معصومه ی خالی
ساعت22:53---21 فروردين 1393
عـــــــــــــه عنوان وبلاگمو که درست کردی!بارتقاء درجه هم که دادی!به به!ده امتیاز اومد رو وبلاگت حالاست که خواننده های زیاده من هجوم میارن اینجا
پاسخ: بل بله!


معصومه ی رحیم
ساعت19:46---21 فروردين 1393
مصلحت آنست کار بد مطلــــــــــق نکینم و گرنه با گند وارد آمده بر بنده و البته فشار عصبی حادث شده :-/ شایسته بود عکست رو شیر کنم واقعاااا

گذشتم ازت :پرچم صلح
پاسخ: خدایش رحمت کناد حضرت حافظ را! و اما... شیر رو که کردی!! اگه من نرفته بودم تو اکانتت دیلیت نمیکردم که الان جایگاهمون برعکس بود! اما این هم از کرامات شیخ ماست که زیر پوستی موجبات نشاط می‌آفریند. دمت دااغ! بسی نشاط رفت خدایت رحمت کناد! :صلح متقابل (به شرطی که چیزایی که در روزهای آتی صداش در میاد هم مشمول این صلحنامه بشه D:)


معصومه ی دوست داشتنی
ساعت16:21---21 فروردين 1393
تو منو اذیت می کنی؟ زهـــــــــی!برو برو با یچه محلاتون بیاااا جووجه.بذا عکساتو بذارم پلاس اونوخ میبینیم کی میگه فینیش هر!!!
پاسخ: اینطوریاس؟ بگم؟ بگم؟؟؟؟ :دی


معصومه ی دوست داشتنی
ساعت16:17---21 فروردين 1393
آرررره دیگه حالت سومش من و توایم کلا هر چی دو حالت داشته باشه ما یک کتگوری جداتشکیل میدیم میریم تو مثال نقض ها :->
پاسخ:همینه!


معصومه جاااان
ساعت23:12---20 فروردين 1393

مطابق با خط 32 ام از صفحه 58 قانون اساسی بند دوم بنده به پینوشت اول شما اعتراض دارم!


ینــــــــــی چه خانوم؟!ینی چه؟فقط جای شکر داره؟چنین دوستانی در زمره ی فرشتگان مقرب درگاه الهی هستند خضورشسان را غنیمت شمرید که شاعر میگه : گل عزیز است غنیمت شمردیش صحبت که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد بعــــــــــــــله!

پاسخ:به باغ آمد از این راه... مقدمه درسته!! حالا منتظریم ببینیم بقیشم صادق میشه به فضل الهی یا نه ! دونقطه-فینیش هِر!

خدایی چرا اینقدر میچسبه اذیتت کنم؟ روانی هم خودتی!

اصل‌نوشت: عاقا معصومه! حالت سوم داره! نظر موافقت چیه؟ :-؟



معصومه جاااان
ساعت23:08---20 فروردين 1393

الان فکر میکنی قالبو عوض کنی رد گم کردی؟بره بره ... هیشـــــــــکی ندونه من که میـــــــدونم تو وبلاگت اسکریپتای غیرمجاز داری


پاسخ: آخ آخ آخ... من باید سر تو رو زیر آب کنم تا از این افشاگری‌هات خلاص شم! عاقااااااا.... آیا ریختن پته مردم به روی آب کار صحیحی است؟

پی‌نوشت: حداقل تو خوابام تارنمای غیرمجاز ندارم! برو از خدا بترس :|



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب:, 21:13 توسط فاطمه صلاحی| |